English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6757 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commitment position U نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
drop point U نقطه پرتاب عده ها یا کالا از هواپیما
throwing sector U نقطه فرود وسیله پرتاب شده
check point U علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
computed air release point U نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
polyglots U متکلم بچند زبان
departmentalize U بچند قسمت کردن
polyglot U متکلم بچند زبان
polychotomous U تقسیم شده بچند قسمت
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
polyandric U چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandrous U چند شوهره وابسته بچند شوهر
allotrope U جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
subdividable U قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
free drop U پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
pentathlon U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons U مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throw U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics U مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throwing U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throws U ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
to go deep in to U فرورفتن در
foundered U فرورفتن
foundering U فرورفتن
stick U فرورفتن
to sinister in U فرورفتن
founder U فرورفتن
founders U فرورفتن
bog U درباتلاق فرورفتن
bogs U درباتلاق فرورفتن
breaking into the ground U فرورفتن در زمین
to give way U پس رفتن فرورفتن
immersion U پوشیدگی فرورفتن در اب
to stall in mud U درگل فرورفتن
bank shot U پرتابی که به تخته بخورد
chip seal U شن بخورد راه دادن
merge U فرورفتن مستهلک شدن
merges U فرورفتن مستهلک شدن
fantasising U به خواب و خیال فرورفتن
cover up U در لاک دفاعی فرورفتن
cover-ups U در لاک دفاعی فرورفتن
fantasises U به خواب و خیال فرورفتن
fantasize U به خواب و خیال فرورفتن
fantasized U به خواب و خیال فرورفتن
fantasizing U به خواب و خیال فرورفتن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
fantasised U به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes U به خواب و خیال فرورفتن
cover-up U در لاک دفاعی فرورفتن
the f. of a table U بطوریکه
so that U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
qua U بطوریکه
as U بطوریکه
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
he is too p asto what he eats U زیاد دربندان است که چه بخورد
introspect U بخود امدن درخود فرورفتن
scuba dive U فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
according as U همچنانکه بطوریکه
macadam blinding U خورده سنگ بخورد راه دادن
planegency U صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
resurfacing U شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
submersible U قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
submers U دراب فروبردن
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish U تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
trims U موقعیت قایق دراب
trim U موقعیت قایق دراب
wades U دراب راه رفتن
waded U دراب راه رفتن
wade U دراب راه رفتن
wading U دراب راه رفتن
soak U دراب فرو بردن
trimmest U موقعیت قایق دراب
emulsioning U ذرات چربی دراب
souse U دراب غوطه ورشدن
natant U شناور یامتحرک دراب
emulsions U ذرات چربی دراب
soaks U دراب فرو بردن
emulsioned U ذرات چربی دراب
emulsion U ذرات چربی دراب
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
trimmest U موقعیت تخته موج دراب
trims U موقعیت تخته موج دراب
trim U موقعیت تخته موج دراب
there is nothing like leather U هر که نقش خویشتن بیند دراب
bleb U حباب هوا دراب یاشیشه
slosh U دراب چلپ وچلوپ کردن
sloshes U دراب چلپ وچلوپ کردن
sloshing U دراب چلپ وچلوپ کردن
stagnicolous U زندگی کننده دراب راکد
boasted U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
kill devil U طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
submerges U دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerged U دراب فرو بردن زیر اب کردن
adjusting to water U حرکت در هوا هنگام فرود دراب
mountains influnce climate U کوه دراب و هوا تاثیر دارد
submerge U دراب فرو بردن زیر اب کردن
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
ready solubility in water U امادگی برای زودحل شدن دراب
submerging U دراب فرو بردن زیر اب کردن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
dump U بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
loft U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
douse U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
catamaran U نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
catamarans U نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
dowses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bows U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
hungry as a hunter <idiom> U آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
deathlon U مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
0پرتاب خازن برای شکارسگ
0معادل انگلیسی بچه تیر که تیری است به اندازه نصف و یا کمتر از نصف تیر معمولی برای پرتاب با کمان به کمک یک ساقه نیم استوانه ای بریده شده از درخت بامبو به اندازه طول یک تیر معمولی برای زدن هدفی در دوردست
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com